جدول جو
جدول جو

معنی اسبه شله - جستجوی لغت در جدول جو

اسبه شله
آش با برنج و برگ کدو و سبزی و ماست و نعناع
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ تَ)
برای رضای خدا. کنایت از مجانی و بلاعوض است:
بقات باد که عدل تو حسبه ﷲ
بقمع جور ببرد اقتدار آتش و آب.
مسعودسعد.
حسبه ﷲ نظر کن یک زمان در کار من
تا رهم از منت احسان بهمان و فلان.
شمس الدین قواس.
صاحب دیوان ما گوئی نمیداند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبه ﷲ نیست.
حافظ.
و رباطی آنجا به گچ و آجر بساخت حسبه ﷲ تعالی. (تاریخ قم ص 226). تا حسبه ﷲ و ابتغاء لمرضاته دفع کفار از مسلمانان بکنی (تاریخ قم ص 250)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
معرب شابه (ساوه (شاهنامه) ، شاوگ (کریستنسن)) پسر خاقان و خال هرمز (579- 590 میلادی) بیست و دومین پادشاه ساسانی است که در سال 588 میلادی به ایران تاخت و از بهرام چوبین شکست خورد. رجوع به ساوه شاه و شابه شاه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسبه لله
تصویر حسبه لله
برای خرسندی خدا
فرهنگ لغت هوشیار
اسب پیشانی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
چهار، بز
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
خیلی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان لاله آباد بابل، منطقه ای در بخش مرکزی
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی از توابع شهرستان کردکوی، نام محلی در حوزه ی شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان روشن آباد گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گل سفید که برای رنگ آمیزی خانه های روستایی به کار می
فرهنگ گویش مازندرانی
جگر سفید، ریه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی درخت، ال سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
افرادی که سری بزرگ دارند
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمت خلفی ساق پا
فرهنگ گویش مازندرانی